سوالات اساسی برای شروع کسب و کار و بازاریابی برای آن

با جلسه پنجم از آموزش بازاریابی از نگاه برایان تریسی در خدمت شما هستیم.در جلسه قبل در ادامه اصول ۴ گانه بازاریابی چهار روش برای متحول کردن کسب و کار را مورد بررسی قرار دادیم.گفتیم در هر کسب و کار مجموعه فعالیتهای صورت می گیرد که مسلما با توجه به نوع کسب و کار متفاوت خواهد بود.و باید باتوجه به نوع کسب و کار و بازار هدف باید این فعالیتها مورد بررسی قرار بگیرند.

پس از بررسی متوجه خواهیم شد که کدامیک از فعالیتها مهم هستند و باید با تمرکز بیشتر ادامه داده شوند. کدامیک اهمیت کمتری دارند و باید کم کم از آنها فاصله گرفت.کدامیک از فعالیتها به ضرر کسب و کار ما هستند و باید کاملا متوقف شوند.پس از این مرحله بایستی از محیط امن خود بیرون بیایم و با آغوش باز به سمت تغییر و نوآوری برویم.کسب و کار ما اگر به دنبال تداوم در عرصه بازار و کسب درآمد بهتر می باشد باید خود را منطعف با بازار روز و منطبق با ذائقه مشتری پیش ببرد.در غیر اینصورت همان بلایی که بر سر شرکت بزرگی مثل نوکیا آمد خیلی راحتر بر سر کسب و کار ما می آید.

سوالات اساسی برای شروع کسب و کار و بازاریابی برای آن

سوالات کلیدی در بازاریابی

برای بازاریابی محصول یا ایده‌ای جدید باید سه سوال کلیدی بپرسید. اغلب، اگر فروش محصول به هر دلیلی رضایت‌بخش نیست، می‌توانید این سه سوال را از خود بپرسید.جالب است بدانید خیلی از کسب و کارها فقط مورد اول را سوال می کنند و به موارد دیگر توجهی ندارند.

۱- آیا بازاری وجود دارد؟

مسلما هر فرد قبل از راه اندازی هر کسب و کار باید این سوال را از خود بپرسد که آیا برای ارائه خدمات و محصولات کسب کار ما مشتریانی وجود دارد.آیا افرادی برای کالاهای ما هزینه می کنند.در واقع باید به این سوال که «آیا بازاری وجود دارد؟» جواب دقیق و شفافی داده شود.

نخستین سوال این است: «آیا بازاری وجود دارد؟» آیا افرادی وجود دارند که محصول یا خدمتی که تصمیم دارید به بازار عرضه کنید را بخرند؟ به یاد داشته باشید دوستان، قانون ۲۰/۸۰ باز در اینجا نیز هست که ۸۰ درصد خدمات و کالاهای جدید بازار با شکیت مواجه می شوند.چرا که هیچ نیاز و خواسته ای از سوی مشتریان برای شان رخ نمی دهد.و قاعدتا بعد اینکه سهمی از بازار بهشون نمی رسد، کسب و کار شکست می خورد.

پس باید بدانیم فقط ۲۰ درصد محصولات و کالاهای جدید مورد استقبال مشتریان قرار می گیرند و به کسب و کار را به سودمندی می رسانند.

سوال:
از کجا بدانیم که محصول جدید ما بازاری برایش وجود دارد ؟
هر گاه کالا یا خدماتی جدید در ذهن شما برای تولید کردن شکل گرفت اولین قدم قبل از تولید اینست که برای آن مشتری بیابید.حتما به مشتریان فعلی خود بخواهید که آیا

• به چنین چیزی نیاز دارد؟
• ایا می شود این نیاز را در او ایجاد کرد؟
• آیا آن را می‌خرد؟
• برای خرید آن چقد هزینه می کند؟
• از دید مشتری چه نقاط ضعفی در محصول وجود دارد؟
• و…

چنین سوالاتی مطمنا هم ما را اگاه می کند و هم هزینه های تولید محصول جدید کاهش میابد.

۲. اندازه بازار چقدر است؟

دومین سوال مهمی که اکثر صاحبان کسب و کار آنرا نادیده می گیرند اینست که اندازه بازار چقدر است.شما به عنوان صاحب کسب و کار باید بدانید که که
آیا بازارِ متقاضی محصولات و خدمات شما به اندازه کافی بزرگ است؟
ایا مقرون به صرفه است که برای چنین بازاری با این اندازه محصول تولید کنید؟

لیست محصولاتی که می خواهید تولید کنید را یادداشت کنید و ذکر کنید که برای هر محصول چه هزینه ای خواهد شد.بعد از آن ببینید آیا با این اندازه از بازار، کسب و کارتان به سودمندی می رسد یا نه؟در نتیجه باید مشخص کنید که آیا مشتریان احتمالی کافی وجود دارند تا در بازه زمانی موردنظر محصول یا خدمت‌تان را بخرند.

۳. آیا بازار متمرکز است؟

به یاد داشته باشید دیدن افرادی که در کوچه پس کوچه ها خود را متقاضی و مشتری محصولات و خدمات شما معرفی می کند به هیچ وجه تضمینی بر این نیست که بازاری دارید و این بازار متمرکز است.

از ما گفتن:

هر چی تحلیل شما از بازار “شل” باشد مسلما خیلی “محکم” از آن سیلی خواهید خورد.

گاها مشاهده شده است که برای یک محصولات ده ها هزار متقاضی وجو دارد ولی این مشتریان در شهر و روستای مختلف وجود دارند.شما باید روشی مقرون به صرفه برای بدست آوردن ای بازار بیابید.

*** مهم ترین کار در کسب و کار “خریدن مشتری” است.شکست و یا موفقیت هر کسب و کار در گرو جذب و حفظ مشتری است.

***اگر مشتریان شما در شهرها و روستاهای مختلفی پراکندگی دارند شما با استفاده اینترنت خیلی راحت می توانید به آنها دست یابید.

گفته می‌شود که اینترنت بهترین و بدترین ابزار بازاریابی است. بدترین است زیرا اکثر افرادی که از این طریق به آن‌ها دسترسی دارید علاقه‌ای به محصول شما ندارند و به محض دریافت پیغامتان، آن را پاک می‌کنند. بهترین است زیرا می‌توانید با هزینه بسیار کم به صدها هزار نفر و حتی میلیون‌ها مشتری احتمالی دسترسی پیدا ‌کنید که شما را قادر می‌سازد «سوزن را در انبار کاه بیابید».